Biography Haydeh

ساخت وبلاگ
زندگینامه خواننده محبوب و خوش صدا هایده



EXrozblog.comEX
زندگینامه خواننده محبوب و خوش صدا هایده






برای يافتن زندگينامه دقيق او سر در هر منبع موسيقائی فرو برديم که در اين سال های اخير تعدادشان نيز زياد شده است. چيز دندان گيری نصيب مان نشد. مثلا زاد روزش و زندگی پيش از خوانندگی اش را در اين منابع نيافتيم، ولی در همه آن ها به "تحقير" و تکرار آمده که نام اصلی اش "سکينه دده بالا" بوده است گويی نام می تواند تعيين کننده کيفيت صدای او بشود!

هايده از سال 1345 فراگيری موسيقی و آوازخوانی را نزد موسيقيدان معروف علی تجويدی آغاز کرد. تجويدی در ميان آهنگسازان ايرانی، معروف شده است به کاشف صداهای ناب البته صدا ها راکشف کرده پرورش داده معرفی کرده ولی چند صباحی نگذشته که آن ها را از دست داده است. يا خودشان به راه ديگر غالبا راه کاباره، رفته اند و يا "رنود" آنها را از او به غنيمت گرفته اند. هايده به گمان از آخرين کشفيات درخشان تجويدی باشد. شانسی که هايده آورده، اين بوده که تجويدی آهنگ تازه ای را در "مخالف سه گاه" و در پيوند با شعری برانگيزاننده از "رهی معيری" آماده اجرا داشته است. اين ترانه با زير و بالاهايی که دارد، معرف دقيقی برای صدای گسترده و پر توان هايده شده و صدای هايده نيز متقابلا ترانه تجويدی معيری را تاثير بيشتر بخشيده است.

متن اين ترانه که "آزاده" نام دارد، آخرين کار موسيقائی " رهی معيری" است که در تب بيماری آن را سروده و کمتر در يک سال پس از آن، در آبان ماه سال 1347 درگذشت.


ترانه آزاده با صدای هايده، آهنگ از علی تجويدی با شعر رهی معيری


هايده سر انجام، در سال 1368 در شهر سانفرانسيسکو، به سکته قلبی درگذشت

تجويدی خود در يک گفتگوی راديويی در شرح ساخت و پرداخت "آزاده" گفته است که رهی پس از آن که نيمی از ترانه را ساخنه، بيمار شده و بر اساس حالاتی که به خاطر آن کسالت در وجودش بوده، بقيه را با سوز و حال بيشتری تمام کرده است.

ترانه نشان می دهد که رهی، در بستر مرگ به تنها چيزی که برايش باقی مانده بود، می نازيده است به آزادگی:

يارب چو من افتاده ای کو؟ / افتاده آزاده ای کو؟/
تا رفته از جانم برون، سودای هستی/ آزاده ام، آزاده از غوغای هستی/
گلبانگ مستی آفرين/ هم چون رهی سر دادهام من/
مرغ شباهنگم ولی/ در دام غم افتاده ام من/
خندان لب و خونين مگير/ مانند جام بادهام/ آزاده ام من!

تجويدی در گفتگويی که با او داشتم گفت: آزاده را هيچ خواننده ديگری نمی توانست چون هايده با چنين وسعت صدايی بخواند ... هايده با خواندن اين ترانه و چند ترانه ديگر که من به او دادم توانست تحولی در ترانه خوانی و آواز خوانی ايجاد کند و تاثيرات تازه ای در موسيقی سنتی به وجود بياورد...

راه ديگر

هايده اگرچه در سالهای پيش از انقلاب همچنان روی صحنه ماند ولی بيشترين زمان و توان خود را در خدمت "بازار" قرار داد که بيشتر به سود و زيان می انديشد تا به ارزشها. تجويدی که زمانی به شکوه گفته بود که هر صدائی را که کشف می کند و می پروراند، بعدها بهره اش را به کاباره می برد. در عين حال گناه اين انحراف را پيش از آن که بر گردن خواننده ها بگذارد، از چشم جامعه می بيند:

جامعه بود که اين ها را به سوی کاباره می کشانيد... من در شوراهای موسيقی می گفتم که حقوق اين ها را زياد کنيد تا احتياج به رفتن به کاباره نداشته باشند... ولی نکردند اين کار را... حقوق بسيار کمی مثلا 500 تومان به خواننده می دادند، در حالی که همين خواننده وقتی به کاباره می رفت شبی ده هزار تومان می گرفت... گناهی نداشتند... زندگی غير از اين را اجازه نمی داد.


صدای هايده و برخی از ترانه های "غميادانه" او در سال های غربت، تسکينی در خور برای مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است

هايده، پس از آزاده، چند ترانه ديگر نيز از تجويدی خواند و بعد سر و کارش به کاباره افتاد، از او جدا شد و به موسيقی به اصطلاح "مردمی"، نزديکتر شد. محمد حيدری، جهانبخش پارزکی، صادق نوجوکی و انوشيروان روحانی آهنگسازان ديگری بودند که صدای رسای هايده را در اجرای ترانه های خود به کار گرفتند. همان قدر که اين ها در راه "مردمی" شدن به هايده ياری رسانيدند، او نيز با صدای پر جاذبه خود سبب سکه شدن کار آن ها شد!

مهاجرت به "شهر فرشتگان" (لس آنجلس) پس از انقلاب کار را ديگر يکسره کرد. مهاجران مخاطب موسيقی آن قدر خسته و شکسته بودند که ديگر به ارزشها نمی انديشند و تنها "تفريح و سرگرمی" می خواستند. سرمايه نيز در جايی به کار می افتاد که مخاطب انبوه داشته باشد. بر بستری چنين تنيده از "تفريح و تجارت" موسيقی معروف به "لس آنجلسی" به دنيا آمد و بيشتر خوانندگان مهاجر از جمله هايده را نيز به خدمت خود درآورد.

اين حرف، بدان معنا نيست که در ترانه های غربتی هايده هيچ گوشه با ارزش دلنوازی وجود ندارد. در وهله اول بايد به جنس صدای ناب و کمياب او انديشيد که در همه بازمانده هايش يکسان مانده است، در اين دنيای "بی صدائی" و "بد صدائی" خود، نفس ارزش است!

هايده در اين هشت نه سالی که در مهاجرت به سر برد، دست کم توانست بخواند. اگر در ايران مانده بود سرنوشتی بهتر از "پريسا" و "هنگامه اخوان" پيدا نمی کرد که هنوز که هنوز است نمی توانند، آزادانه - و برای همگان - بخوانند، با آن که به دامنشان، پيرايه ابتذال نبسته اند!

صدای هايده و برخی از ترانه های "غميادانه" او در سال های غربت، تسکينی در خور برای مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است.

هايده، سر انجام، در سال 1368 در شهر سانفرانسيسکو، به سکته قلبی درگذشت و در گورستان "وست وود" لس آنجلس به خاک سپرده شد.

آدرس جدید سایت 98 آوا | بزرگترین پایگاه موسیقی در ایران| این وبلاگ متعلق به کمپانی 98 آوا میباشدجدید ترین موزیکها، فول آلبوم های ایرانی عربی ...
ما را در سایت آدرس جدید سایت 98 آوا | بزرگترین پایگاه موسیقی در ایران| این وبلاگ متعلق به کمپانی 98 آوا میباشدجدید ترین موزیکها، فول آلبوم های ایرانی عربی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moh3n 98ava بازدید : 257 تاريخ : سه شنبه 4 بهمن 1390 ساعت: 1:51